وصیت نامه مال یک شهید همشهریه ..مال شهرستان شهید پرور دزفول

چنان زندگی کن که از رفتن وحشت نداشته باشی.


آنان که به هزار دلیل زندگی می کنند نمی توانند به یک دلیل بمیرند و آنان که به یک دلیل زندگی می            


کنند با همان یک دلیل نیز می میرند.


بعد از یک عمر گناه، حال باید در یک آزمایش الهی آماده سفر مرگ شوی،


بعد از یک عمر معصیت، حال باید افسوس یک عمر خطا را بخوری.


بعد از یک عمر خنده، حال باید نشست و بر یک عمر اشتباه رفتن و نفهمیدن گریست. دیگر جای خنده


نیست.


بعد از یک عمر حساب نکردن، حال باید حساب پس داد: ((حاسبوا قبل ان تحاسبوا)) دیگر چاره ای جز  


گریه نیست، گریه به حال خویش و افسوس بر گذشته ای که هرگز به عقب برنمی گردد.


خواهرم! حجاب تو سنگری چون خون من است، می دانم بالاتر از آن هستی که سفارش به پوشش و


حجاب کنم ولی بدان تفنگی که در دست من است چادری است که بر سر توست، اگر میل به سلاحم


داری چادرت را سلاحم بدان.


برادرم! زندگی چند صباحی بیش نیست، نیامده می گذرد، آن چنان سریع می گذرد که رود به دریا می


پیوندد.


چنان زندگی کن که فردا برای رفتن وحشتی نداشته باشی.


خدایا گناهکارم! خطا از من است می دانم همیشه مغلوب نفسم شده ام، خدایا! از من درگذر که جز


گذشت تو منزلگاه من جز دوزخ نیست.


خدایا! ای مهربانترین مهربانها! ای عزیزترین عزیزانم! ای زیباترین زیبارویان در نزدم! ای سریع الرضا! ای


کاشف البلا!


به هر نحو می خواهی مرا بکشی، بکش، به هر گونه می خواهی مرا ببری، ببر.


شهید حسین بیدخ در 19 سالگی ودر عملیات بیت المقدس در سال 1361به شهادت رسید