من می‌گویم چادر، هم بهترین نوع حجاب است و هم یک نشانه ملی ماست که هیچ منافاتی با هیچ نوع تحرکی از زن ندارد. اگر واقعا کار اجتماعی وکار سیاسی و کار فکری به معنای تحرک باشد، لباس رسمی زن می‌تواند چادر باشد که بهترین نوع حجاب است. البته می‌توان محجبه بود ولی چادر نداشت منتها همین‌جا هم باید آن مرز را پیدا کرد.
عده‌ای از چادر فرار می‌کنند به خاطر اینکه هجوم تبلیغاتی غرب دامن گیرشان نشود. اما از چادر فرار می‌کنند به آن حجاب واقعی بدون چادر هم رو نمی‌آ‌ورندچون آن را هم غرب مورد تهاجم قرار می‌دهد.
تصور نکنید اگر مافرضاً چادر را کنار گذاشتیم آن مقنعه کذایی را.. درست کردیم دست از سر ما بر می‌دارند، آنها به این چیزهای قانع نیستند بلکه می‌خواهند همان فرهنگ منحوس خودشان را در اینجا مثل زمان شاه که زن اصلاً حجاب و پوشش نداشت عمل شود.
رضاخان این مرد قلدر نادان بی‌سواد آمد و خود را در اختیار دشمن قرار داد. یکباره لباس این کشور را عوض کرد، بسیاری از سنتهای مردم را تغییر داد، دین را ممنوع کرد...
شما ببنید در وضع امروز چقدر رسواست که یک پادشاهی یکباره لباس ملی یک کشور را عوض کند شما به اقصی نقاط دنیا مثل هند سفر کنید. ملتها لباس ملی خودشان را دارند وبه آن افتخار می‌کننند و از آن احساس سرشکستگی هم نمی‌کنند ولی آنها آمدند یکباره لباس ملی این ملت را ممنوع کردند. چرا با این لباس نمی‌شود عالم شد! و حال این که بزرگترین دانشمندان ایرانی که آثار آنها هنوز در اروپا تدریس می‌شود با همین فرهنگ، لباس و در همین محیط پرورش یافتند. مگر لباس چه تاثیری دارد؟
این چه حرف و منطق مسخره‌ای است که مطرح کردند؟ آنها لباس یک ملت را عوض کردند؟ چادر را از سرزنها برداشتند و گفتند با چادر غیرممکن است که زنی عالم و دانشمند بشود و در فعالیت اجتماعی شرکت بکند! سوال من این است که با برداشتن چادر در کشور ما زنها تا چه اندازه در فعالیتهای اجتماعی شرکت کردند؟ مگر در دوران رضاخان و پسرش فرصتی داده شد تا زنهای ما در فعالیتهای اجتماعی شرکت کنند.
زنهای ایرانی زمانی وارد فعالیت اجتماعی شدند و کشور را با دستهای توانای خود متحول کردند و مردهای این کشور را به دنبال خود به میدان مبارزه کشیدند که چادر سرشان کردند.