اوّل نامه «السّلام علیک»

محضر عالی و شریف شما

نامه ای می نویسد از غمتان

بنده ی عاصی و ضعیف شما

 

نامه ای از محلّه ی غم و رنج

کوچه ی بی کسی، پلاک بلا

شهر بدبختی و فلاکت و درد

کدپستی ش...نیست خاطر ما

 

چشم بد دور، چشم این مردم

به هر آنجا که می شود باز است

توی Mp4و موبایل همه

پر آهنگ و رقص و آواز است

 

گوش ها عادت همیشگی اش

تکنو و جاز و رپّ و راک و متال

معذرت! این قبیله می گویند:

گور بابای این حرام و حلال

جای تصویر قاب نام «علی»

اکثرا ماهواره می بینند

پر دود است آسمان امّا

به گمان که ستاره می بینند

 

مسجد و هیئت و نماز و دعا

که نپرسید،‌ ور شکسته شده

بال های اجابت مردم

با گناه کبیره بسته شده

 

عدّه ای پیروان کابالا

عّده ای جیره خوار بودائیسم

عدّه ای توده ایّ و بی دین اند

عده ای بنده ی برهمائیسم

 

فیلم ها مملو بدآموزی

پرِ از صحنه های مسئله دار

دستمان را بگیر آقا جان!

«و قنا ربّنا عذابَ النّار»

 

پسران اشبهُ النّساء و زنان...

اشبهٌ بالرّجال، می بخشید

خانه داران اسیر ده جین ظرف

نشکن و آرکوپال، می بخشید

 

چت و ایمیل و سرچ اینترنت

مایه ی ننگ و عار و فحشا شد

اشهدُ لا اله الّا الله

علناً زیر پا و حاشا شد

 

در میان حجاب و حفظ عفاف

ورزش بانوان ایرانی

جودو و کشتی و کاراته و بوکس

زین سواریّ و دو وَ میدانی

 

پیرهن ها چقدر اندامی

خشت شلوارها چه کوتاه اند

این جماعت حجاب و مقنعه را

بلکه حتّی تو را نمی خواهند

 

سرتان را به درد آوردم

معذرت گر سخن اطاله شده

جنس مرغوب شیعه ات، امروز

بین بازار استحاله شده

 

حرف آخر همین که انسان ها

با خدا و شما غریبه شدند

با خدا و شما و خوبی ها

قوم پر ادّعا غریبه شدند

شعر:مجید لشگری




      


بسم‌الله‌الرّحمن‌الرّحیم
یا مقلّب القلوب و الأبصار، یا مدبّر اللّیل و النّهار، یا محوّل الحول و الأحوال، حوّل حالنا الی احسن الحال.
اللّهمّ صلّ علی حبیبتک سیّدة نساء العالمین فاطمة بنت محمّد صلّی الله علیه و ءاله. اللّهمّ صلّ علیها و علی ابیها و بعلها و بنیها. اللّهمّ کن لولیّک الحجّة بن الحسن صلواتک علیه و علی ءابائه فی هذه السّاعة و فی کلّ ساعة ولیّا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتّی تسکنه ارضک طوعا و تمتّعه فیها طویلا. اللّهمّ اعطه فی نفسه و ذرّیّته و شیعته و رعیّته و خاصّته و عامّته و عدوّه و جمیع اهل الدّنیا ما تقر به عینه و تسرّ به نفسه.

تبریک عرض میکنم به همه‌ی هم‌میهنان عزیزمان در سراسر کشور، و به همه‌ی ایرانیان در هر نقطه‌ای از جهان که هستند، و به همه‌ی ملتهائی که نوروز را گرامی میدارند؛ مخصوصاً به ایثارگران عزیزمان، خانواده‌های شهدا، جانبازان و خانواده‌هایشان، و همه‌ی کسانی که در راه خدمت به نظام اسلامی و به کشور عزیزمان مشغول فعالیتند. امیدواریم خداوند متعال این روز را و این آغاز سال را برای ملت ما، برای همه‌ی مسلمانان عالم، مایه‌ی شادی و بهروزی و نشاط قرار دهد و ما را به انجام وظائفمان موفق و مؤید بدارد. به هم‌میهنان عزیزمان عرض میکنم توجه داشته باشند که ایام فاطمیه در اواسط روزهای عید است و تکریم و احترام این ایام برای همه‌ی ما لازم است.

ساعت تحویل و هنگام تحویل، در حقیقت حد فاصلی است بین یک پایان و یک آغاز؛ پایان سال گذشته و آغاز سال نو. البته نگاه عمده‌ی ما باید به طرف جلو باشد؛ سال نو را ببینیم، برای آن خودمان را آماده کنیم و برنامه‌ریزی کنیم؛ اما حتماً نگاه ِبه پشت سر و راهی که طی کرده‌ایم هم برای ما مفید است، برای اینکه ببینیم چه کرده‌ایم، چگونه حرکت کرده‌ایم، نتائج کار ما چه بوده است، و از آن درس بگیریم و تجربه بیاموزیم.

سال 91 مثل همه‌ی سالها، سالی متنوع و دارای رنگها و نقشهای گوناگون بود؛ شیرینی هم داشت، تلخی هم داشت؛ پیروزی هم داشت، عقب‌ماندگی هم داشت. زندگی انسانها در طول حیات، همیشه همین جور است؛ با کش و قوس‌ها همراه است، با فراز و نشیب‌ها همراه است؛ مهم این است که از نشیبها خارج شویم، خودمان را به اوجها برسانیم.

آنچه که در طول سال 91 از جنبه‌ی مواجهه‌ی ما با جهان استکبار آشکار و واضح بود، عبارت بود از سختگیری دشمنان بر ملت ایران و بر نظام جمهوری اسلامی. البته ظاهر قضیه، سختگیری دشمن بود؛ اما باطن قضیه، ورزیدگی ملت ایران و پیروزی او در میدانهای مختلف بود. آنچه که دشمنان ما هدف گرفته بودند، صحنه‌ها و عرصه‌های مختلف بود؛ عمدتاً عرصه‌ی اقتصاد و عرصه‌ی سیاست بود. در عرصه‌ی اقتصاد، گفتند و تصریح کردند که میخواهند ملت ایران را به‌وسیله‌ی تحریم فلج کنند؛ اما نتوانستند ملت ایران را فلج کنند و ما در میدانهای مختلف، به توفیق الهی و به فضل پروردگار، به پیشرفتهای زیادی دست پیدا کردیم؛ که تفصیل آنها برای ملت عزیزمان گفته شده است، گفته خواهد شد؛ من هم ان‌شاءالله در سخنرانی روز اول فروردین، به شرط حیات، اجمالاً مطالبی عرض خواهم کرد.

در زمینه‌ی اقتصاد البته بر مردم فشار وارد آمد، مشکلاتی ایجاد شد؛ بخصوص که اشکالاتی هم در داخل وجود داشت؛ برخی از کوتاهی‌ها و سهل‌انگاری‌ها انجام گرفت که به نقشه‌های دشمن کمک کرد؛ لیکن در مجموع، حرکت مجموعه‌ی نظام و مجموعه‌ی مردم، یک حرکت رو به جلو بوده است و ان‌شاءالله آثار و نتائج این ورزیدگی را در آینده خواهیم دید.

در عرصه‌ی سیاست، از یک جهت همت آنها این بود که ملت ایران را منزوی کنند، از جهت دیگر ملت ایران را دچار دودلی و تردید کنند؛ همت آنها را کوتاه و ضعیف کنند. درست عکس این عمل شد؛ در واقع عکس این اتفاق افتاد. در زمینه‌ی انزوای ملت ایران، نه فقط نتوانستند سیاستهای بین‌المللی و منطقی ما را محدود کنند، بلکه حتّی نمونه‌هائی از قبیل اجلاس جنبش غیر متعهدها با حضور تعداد کثیری از سران و مسئولان کشورهای جهان در تهران تشکیل شد و عکس آنچه را که دشمنان ما میخواستند، رقم زد و نشان داد که جمهوری اسلامی نه فقط منزوی نیست، بلکه در دنیا با چشم تکریم و احترام به جمهوری اسلامی و به ایران اسلامی و به ملت عزیز ما نگریسته میشود.

در زمینه‌ی مسائل داخلی، مردم عزیز ما در آنجائی که امکان و موقعیت ابراز احساسات وجود داشت ــ عمدتاً در بیست و دوم بهمن سال 91 ــ آنچه را که لازمه‌ی حماسه و شور بود، از خود نشان دادند؛ از سالهای دیگر پرشورتر و متراکم‌تر در صحنه حاضر شدند. یک نمونه‌ی دیگر هم حضور مردم خراسان شمالی در بحبوحه‌ی تحریمها بود، که نمونه و مستوره‌ای از وضعیت و روحیه‌ی ملت ایران را نشان میداد نسبت به نظام اسلامی و به مسئولان خدمتگار و خدمتگزار خودشان. کارهای بزرگی هم بحمدالله در طول سال انجام گرفته است؛ تلاشهای علمی، کارهای زیربنائی، تحرک فراوان مسئولین و مردم. زمینه‌ها برای حرکتِ رو به جلو و ان‌شاءالله جهش، فراهم شده است؛ هم در زمینه‌ی اقتصاد، هم در زمینه‌ی سیاست، و هم در همه‌ی زمینه‌های حیاتیِ دیگر.

سال 92 برابر چشم‌انداز امیدوارانه‌ای که به لطف پروردگار و همت مردم مسلمان برای ما ترسیم شده است، سال پیشرفت و تحرک و ورزیدگی ملت ایران خواهد بود؛ نه به این معنا که دشمنیِ دشمنان کاسته خواهد شد، بلکه به این معنا که آمادگی ملت ایران بیشتر و حضور او مؤثرتر و سازندگی آینده‌ی این ملت به دست خودشان و با همتِ با کفایت خودشان ان‌شاءالله بهتر و امیدبخش‌تر خواهد شد.

البته آنچه را که ما در سال 92 در پیشِ‌ رو داریم، باز عمدتاً در دو عرصه‌ی مهم اقتصاد و سیاست است. در عرصه‌ی اقتصاد، به تولید ملی باید توجه شود؛ همچنان که در شعار سال گذشته بود. البته کارهائی هم انجام گرفت؛ منتها ترویج تولید ملی و حمایت از کار و سرمایه‌ی ایرانی، یک مسئله‌ی بلند‌مدت است؛ در یک سال به سرانجام نمیرسد. خوشبختانه در نیمه‌ی دوم سال 91 سیاستهای تولید ملی تصویب شد و ابلاغ شد ــ یعنی در واقع این کار ریل‌گذاری شد ــ که بر اساس آن، مجلس و دولت میتوانند برنامه‌ریزی کنند و حرکت خوبی را آغاز کنند و ان‌شاءالله با همت بلند و با پشتکار پیش بروند.

در زمینه‌ی امور سیاسی، کار بزرگ سال 92، انتخابات ریاست جمهوری است؛ که در واقع مقدرات اجرائی و سیاسی، و  به یک معنا مقدرات عمومی کشور را برای چهار سال آینده برنامه‌ریزی میکند. ان‌شاءالله  مردم با حضور خودشان در این میدان هم خواهند توانست آینده‌ی نیکی را برای کشور و برای خودشان رقم بزنند. البته لازم است هم در زمینه‌ی اقتصاد، هم در زمینه‌ی سیاست، حضور مردم حضور جهادی باشد. با حماسه و با شور باید  وارد شد، با همت بلند و نگاه امیدوارانه باید وارد شد، با دل پر امید و پر نشاط باید وارد میدانها شد و با حماسه‌آفرینی باید  به اهداف خود رسید.
با این نگاه، سال 92 را به عنوان «سال حماسه‌ی سیاسی و حماسه‌ی اقتصادی» نامگذاری میکنیم و امیدواریم به فضل پروردگار، حماسه‌ی اقتصادی و حماسه‌ی سیاسی در این سال به دست مردم عزیزمان و مسئولان دلسوز کشور تحقق پیدا کند.

به امید توجهات پروردگار و دعای حضرت بقیةالله (ارواحنا فداه) و با درود به روح مطهر امام بزرگوار و شهیدان عزیز .
و السّلام علیکم و رحمةالله و برکاته




      

آرایشگاه فکه

تشنه ام .... این روزها تشنه ی خاکم .... به دکترها باشد حتما می گویند آهن بدنم کم شده که خاک می خواهم .... اما اعتقاد من این است ، آهن خون که بالا برود تنها درمان آن خاک است .... خاک داغ .... خاک خاک ...

یکی مرا ببرد طلائیه .... می ایستم سر دوراهی تا اتوبوس سه راهی شهادت از راه برسد ..... خدا کند خالی باشد ... آخر من و بار گناهم خودمان می شویم صد اتوبوس .......

باید بروم آنجا ... می فهمید! .... "باید" .... باید بنشینم روی خاک .... باید خاک مرا آدم کند .... من از خاکم ..... خاک هم مرا نپذیرد که باید بروم بمیرم .....

چقدر زیباست دم عید در آرایشگاه فکّه آفتاب سوخته شوی و با لپ های قرمز تمام عید را بگذرانی و کم کم پوست بندازد صورتت و همه فکر کنند این آخرین مد ماهواره است .....

آری... این آخرین مد ماهواره‌ی عشق است که تنها به عاشقان می آید .....

می خواهم سهم گریه ی امسالم را "یا زهرا(س)" کنم توی فضای فتح المبین ....... و بهترین خواب عمرم را بی خیال شوم در صفای شامگاه دوکوهه و بنشینم بالای سر قبرم و روضه بخوانم صفای گردان تخریب را ........

تمام فاکتورهای عشق خونم از تنظیم افتاده ..... بیمارستان صحرایی ، لطفا....

...........آخر... من .... بچّه ی .... جنگم.




      

شنبه بود..

مادربزرگ دولادولا پرتغال های تازه خریده شده را جلوی پایش گذاشتو خودش کنارشان نشست و شروع به جدا کردن میوه های خراب از تازه کرد..گوشش به سخنانی که از رادیو به گوش میرسید بود.صدای خطبه آرشیوی امام جمعه شهرش بود.

جسم مادربزرگ انگار آنجا نبود، اشک میریخت. هرقطره اشک مادر ارزش طلا دارد.

زیر لب غرغر میکرد به حجاب های نداشته و تیپ های غربی! حس میکرد خون پسرِشهیدش را دارند فنا میکنند..

نوه اش از مدرسه رسید..

مادربزرگ پَکَر بود..

تلفن به صدا در آمد، نوه گوشی را برداشتو بعد از کمی سوالوجواب گوشی به دست مادر بزرگ رسید..

رنگ مادر بزرگ گشوده شد..میگفت انگار صدایت را میشناسم! از تعارف ها معلوم بود که قرار است مهمان بیاید

مکالمه که تمام شد نوه پرسان پرسان از مادربزرگ جویای اطلاعات فردِ پشت خط بود!

اما مادربزرگ شَعَف داشت!

گفت از بنیادشهید بود، میخوان بیان به دیدنم..مثل همیشهتبسم

هول کرده بودو خانه را آماده پذیرایی میکرد..

ناگهان بغضش ترکید.....

خدارا شکر میکرد که به او فرزند پسر عطا کرده..

از قیافه اش معلوم بود که

خدارا شکر میکند که هنوز هم کسانی هستند که قدر قطره قطره خونِ شهدا را میدانند..

خدارا شکر میکند که خانه ای هست که کسی را به آنجا دعوت کند..

بعد از گذشت دقایقی صدای زنگ در به گوش رسید..

نوه بلند شدو در را با افتخار گشود..

مادر بزرگ چادرش را به سر کردو به استقبال رفت..

نوه شاهدِ رفتن مادربزرگ در آغوش خانمی که از طرف سپاه آمده بود ، بود.

نوه به یاد زمانی که همراه مادربزرگ به نماز جمعه میرفت افتاد،مادربزرگ همیشه کمی خوراکیِ برای بچه ها به همراه داشت.

نوه یاد زمانی افتاد که با مادربزرگ به راهپیمایی میرفتند..با اینکه گاهی مادربزرگ ازجمعیت عقب میماند ولی شعارهارا بلند میگفتو عکس فرزند شهیدش همیشه همراهش بود..

آه....نوه چقدر مادربزرگش را دوست میداشت..

.

.

نویسنده: یه بسیجی(خودم)

.

.

دیدار با خانواده شهدا در سال های جنگ تحمیلی:

فاتحه خوانی مسئولین بر سر مزار ها :




      

چفیه یعنی عطر شبهای نماز

هجرت از دل تا سرای بی نیاز

 

چفیه یعنی سیرِ از دل تا به حق

جان نثاری تا بناگوشِ رمق

 

چفیه یعنی شب میانِ آب و رود

چفیه یعنی گریه و اشک و سجود

 

چفیه یعنی سوره والعصر و دهر

روشنائیها و آذین های شهر

 

چفیه یعنی بوسهء پروانه ها

بر لب گلها به هنگام دعا

 

چفیه یعنی چکه چکه اشک دل

بر سر جام دعایی متصل




      
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >


پیامهای عمومی ارسال شده

+ سلام مادرم میگفت: در یکی از شب های سرد زمستانی 59 همه خانواده در زیرزمین خانه (شَوادون) نشسته بودیم و سعی میکردیم موج رادیو عراق را پیدا کنیم تا از زبان دشمن اوضاع جبهه را بشنویم یا که ببینیم می گوید الف دزفول چند خانواده ازفامیل هم درزیرزمین ماپناه گرفته بودند. نامزدبرادرشوهرشهیدم هم آنشب پیش مابود... . . *بقیه در لینک..کلیک رنجه بفرمایید*



+ از ازل فاطمه مادرم بوده<br>پسرش مونس و دلبرم بوده<br>روز محشر اگرم پسر نگه<br>میگه این غلام اکبرم بوده<br>زیر آتیش گناه و معصیت<br>بزم ماتم تو سنگرم بوده<br>اولین خیمه‏ای که برات زدم<br>با چادر نماز مادرم بوده<br>با همه شکستگی خوشم بگی<br>این شکسته کبوترم بوده<br>بعد مرگم میدونم همه میگن<br>یا حسین جمله آخرم بوده



+ سلام دوستان....اومدم بگم که من همون اف1 هستم به آدرس: http://kolbehf1.parsiblog.com

+ مقام معظم رهبری : « بسیجی ، آن جایی که جای علم است ، جای تحقیق است ، جای صبر کردن بر مشکلات نوآوری علمی است از ‏جان و ذهن خودش مایه می گذارد »



+ سلام.....5شنبه است.....یادی از اهل قبور کنیم!.....حتی با یک صلوات........



+ قطعه گم شده ای از پر پرواز کم است/ یازده بار شمردیم و یکی باز کم است/ این همه آب که جاریست نه اقیانوس است/ عرق شرم زمین است که سرباز کم است....



+ الحق که به ما درس وفا داد حسین (ع) **** هر چیز که داشت بی‌ریا داد حسین (ع) **** یعنی که تأملی کنید ای یاران ! ****آن هستی خود زکف چرا داد حسین (ع)؟



+ سیاهی ها زیاد می شوند کم کم... سپیدی ها هم... دل من سیاه سیاه است... اما نه از جنس سیاهی های پرچم های "یا حسین " تو...



+ .....



+ اطاعت از فاطمه علیه السلام بر تمامی آفریدگان خدا از جن و آدمیان و پرندگان و وحوش و پیامبران و فرشتگان واجب است(امام باقر(ع))




[Designed By Ashoora.ir    مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ ]