1-مایه ناراحتی شیطان لعین است.
2-مایه استجابت دعا می شود.
3-باعث نجات یافتن از فتنه های آخرالزمان می شود.
4-باعث آمرزش گناهان می شود.
5-شفاعت آن حضرت در قیامت شامل حال او می شود.
6- نشانه انتظار است.
7-فرج مولای ما حضرت صاحب الزمان(عجل الله تعالى فرجه الشریف) زود تر واقع می شود.
8-باعث طولانی شدن عمر است.
9-هنگام مرگ به او مژده می رسد و با او به نرمی رفتار می شود.
10- باعث زیاد شدن اِشراف نور امام زمان(عجل الله تعالى فرجه الشریف) در دل او می شود.
11-محبوبترین افراد نزد خداوند خواهد بود.
12-کردار بد او به کردار نیک مبدّل می شود.
13-دعای امیرالمومنین(علیه السلام)در حق او در روز قیامت است.
14-بی حساب داخل بهشت می شود.
15-فرشتگان برای او طلب آمرزش می کنند.
16-در امان است از تشنگی روز قیامت.
17-این دعا در عالم برزخ و قیامت مونس مهربانی خواهد بود.
18-باعث دوری غصّه ها می شود.
19-این دعا خوشایندترین اعمال نزد خداوند است.
20-در روز قیامت هدیه های ویژه ای دریافت می کند.
21-سبب کامل شدن دین است.
22-ثواب کسی را دارد که زیر پرچم حضرت مهدی (عجل الله تعالى فرجه الشریف) شهید شود.
23-با ائمه اطهار(علیه السلام) محشور می شود.
24-نائل شدن به بالاترین درجات شهدا در روز قیامت.
25-رستگاری به شفاعت حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)را دارد.
سلام..
امروزبا 2تا از دوستام که یکیشون وضعه جالبی نداشت!برای خریدِ ساندویچ به فست فود روبروی مدرسمون رفتیم.
کمی از ورودمون گذشته بود که یه دختره سال اولی ازاون جلفا وارده مغازه شدو به دوستم گفت که دنبال کارت شارژمیگرده که بخره،دوستم بهش گفت مگه ساندویچیاهم کارت شارژمیفروشن که اومدی اینجا؟دختره گفت آره خب بعضیاشون دارن!فروشنده که آقای جوونی بود صداشونو شنیدو گفت نه کارت شارژ نداریم!
دختره به شوخی زیرلب یه فوش به گویش محلی که معنیه بدی نداره و فقط برای شوخی میگنش به فروشنده گفت،فروشنده رو به دختر گفت: چی گفتی؟
دختره بازباهمون لحنه شوخی وخنده فوشه رو دادو داشت میرفت که فروشنده شروع کردن از از اولین نفره جده دختره تا خوده دختررو فوش دادن!دختره که داشت میرفت فوش هارونشنید..
دوستم به فروشنده گفت بسه دیگه به دوستمون توهین نکن.آقا ساکت شدن تا دوستش وارد مغازه شد..
به دوستش گفت نمیدونم چی شده امروز از صبح هرکی میبیندم فوشم میده!!!!دوستش کارشو انجام دادورفت ولی هنوزم فروشنده دست بردارنبودو میگفت به اون دوستتون بگین اون فوشیو که داد خودشه!من نزدیکه 30 سالمه!نباید با بزرگترش اینجوری حرف بزنه!حداقل13-14سال ازش بزرگترم.
من بادخترا با احترام حرف میزنم(به دوستم گفتم از فوش دادناش معلومه!!)گفت حتی دخترای دبیرستانتون بعضیاشون گاهی اوقات میان پیش من خودشون برای خودشون ساندویچ درست میکنن یا ضبطو بلندش میکننو میزننومیرقصن ولی من کاری بهشون ندارم!میگم جوونن دلشون شاده چیکارشون دارم!!(من که داشتم آتیش میگرفتم دیگه)..
بعد گفت من خودم زن دارم!دوستم گفت زنم داری؟؟گفت آره..دوستم گفت بچه هم داری؟گفت تو راهه،من گفتمش بسلامتی!گفت سلامت باشی..(یعنی زنش میدونست این کارارو؟؟)
یکم آرومترشد تا اینکه یه دختری که پارسال توی مدرسمون بود وارده مغازه شد،دوستم بهش گفت بیا حاج آقاداره برامون حرف میزنه..فروشنده بهش گفت دخترخاله کم پیدایی!بعدش باهاش راحت حرف میزدو به اسم کوچیک صداش میکرد..دختره گفت این فروشنده باشوهره دوستم رفیق صمیمین..شوهره دوستمم بهش سفارش کرده که هوامو داشته باشه!از پارسال که میومدیم ساندویچ میخریدیم!
بعدش که دختره رفت باز فروشنده شروع کردوگفت مثلا این نرگس!دختره خیلی خوبیه(حالا من خودم میدونستم دختره دوست پسرداره و ...دختره خوبی نیست)کلی تعریف نرگسو کردو گفت من بهش میگم دخترخاله شاید بعضیا هم منظوربگیرن ولی خب.....
وای این ساندویچاآماده نمیشدن که بریم!!!!!!
بعدشم گفت بعضیا هم از قیافه هاشون معلومه چجورآدمایین..مثلا شما زود گفتین که به دوستمون توهین نکنید!!دیگه مگه بس میکرد؟؟
دیگه خلاصه ساندویچا آماده شدنو اومدیم که حساب کنیم..گفت قابلی نداره عزیزم!!(آخه این چه لحنیه؟)..بعدشم که داشتیم از مغازه خارج میشدیم گفت بسلامت عزیزم!دوستم میخواست گیربده بهش بخاطره این عزیزم گفتنش که یه سقله بهش زدم که اگه میگفت دیگه تا3ساعت میخواست درمورد ماهم روضه بخونه مرده!
خب لامصب تقصیره خودته که اینجور دخترا باهات راحتن!راحتی یعنی چی؟فقط قربون صدقه رفتن؟خب فوش دادنم توش هست دیگه..
من که دیگه پامو تو اون مغازه نمیذارم...اه
حالا اگه اون دختره که فوشش داد از قبلش با آقاهه رفتوآمد داشت اینطورنمیشد!هرکی دورو بریای خودشو خوب میبینه!
دیروزش یکی از دخترا گفت فروشنده مغازه بهم شماره داده!!!!!!بیچاره از زن فروشندهاین اینجوره بچش چی میشه؟ایشالله که بچش سربه راه باشه..
ولی ای کاش هم خانوم ها و هم آقایون شخصیتشونو حفظ کنن..
چه لزومی داشت این همه حرفای اضافه زده بشه؟؟! چه لزومی داشت که اون دختره به یه مرده نامحرم فوش بده!حتی به شوخی!!
.
.
فرض کن حضرت مهدی به تو ظاهر گردد!
ظاهرت هست چنانی که خجالت نکشی؟؟!
حاضری گوشیِ همراه تورا چِک بکند؟!
با چنین شرط که در حافظه دستی نبری؟
.
.
می گویند حجاب ملاک پاکی و پاکدامنی نیست، دل باید پاک باشد،وگرنه پاره ای از چادری ها بدتر از مانتویی ها هستند و در زیر چادر همه کار انجام می دهند و...
پاسخ:پاکی دل بی ارتباط با پاکی سایر اعضا و جوارح نیست اگر دل براستی پاک باشد هرگز به نافرمانی خدا فرمان نمی دهد،بنابراین کسی که نافرمانی خدا می کند،بطور قطع دلش بیمار و آلوده است.مضافا ما نمی گوییم که پاکی و پاکدامنی تنها این نیست که زنی دچار فساد و فحشا نگردد.قرآن کریم بی حجابی را گونه و مرتبه ای از بی عفتی قلمداد می نماید.اگر زنی با پوشیدن لباس های بدن نما و تحریک آمیز یا با بیرون گذاشتن موهای سر و استعمال عطر و آرایش،سبب تحریک غریزه جنسی در جوانی گردد و او را به چشم چرانی و شهوترانی وا دارد و یا به هر صورت دیگری سبب آلودگی مرد گردد،گناهکار و مجرم ناپاک خواهد بود .او ممکن است خودش فاسد نباشد ولی فساد آفرین است و فسادآفرینی بسی بدتر از فاسد بودن است.
مگر گناه کبیره زنا تنها با آمیزش جنسی تحقق می یابد؟مگر صادق آل محمد(صلی الله علیه و آله) علیه السلام نفرمود که نگاه حرام هم زنا است اما زنای چشم.بوسیدن نامحرم نیز شعبه ای از زنا است و بوییدن نامحرم نیز چنین است و زنی که خود را در معرض نگاه یا بوسه یا مشام نامحرمی قرار دهد نیز دچار زنا گشته است.زنی که با لباس های تحریک آمیز و با سر و روی آرایش کرده و با مالیدن عطر و ادکلن تند،در کوچه و خیابان ظاهر شود،با این کار خود چه می خواهد بگوید؟جز اینکه می خواهد بگوید:ای جوانی که در اوج بیداری و فعالیت غریزه جنسی هستی،مرا و چهره زیبای آراسته مرا بنگر،بوی مرا استشمام کن و لذت ببر امادر آتش غریزه جنسی بسوز و بساز!علاوه بر همه اینها مگر عفت و پاکدامنی در زنا نکردن است.مگر نه اینکه همه بدن زن(بجز گردی صورت و دست ها تا مچ) در فقه اسلامی عورت به حساب می آید و امانت شوهر در دست زن است.زنی که گردن و موی خویش را به بیگانه می نمایاند،در واقع بخشی از عورت خویش را به معرض نمایش گذاشته و به امانت همسرش خیانت ورزیده است.
به هر حال ما می گوییم چنین زنی که از جهت ناموسی آلوده نیست،چه بهتر که با پوشش کامل سبب آلودگی اجتماعی نیز نشود و در گناه دیگران شریک نگردد.
هوا بدجورى توفانى بود و آن پسر و دختر کوچولو حسابى مچاله شده بودند.
هر دو لباسهاى کهنه و گشادى به تن داشتند و پشت در خانه مى لرزیدند.
پسرک پرسید : «ببخشید خانم! شما کاغذ باطله دارین»
کاغذ باطله نداشتم و وضع مالى خودمان هم چنگى به دل نمى زد و نمى توانستم به آنها کمک کنم. مى خواستم یک جورى از سر خودم بازشان کنم که چشمم به پاهاى کوچک آنها افتاد که توى دمپایىهاى کهنه ی کوچکشان قرمز شده بود.گفتم: «بیایید تو یه فنجون شیرکاکائوى گرم براتون درست کنم.»
آنها را داخل آشپزخانه بردم و کنار بخارى نشاندم تا پاهایشان را گرم کنند.
بعد یک فنجان شیرکاکائو و کمى نان برشته و مربا بهشان دادم و مشغول کار خودم شدم. زیر چشمى دیدم که دختر کوچولو فنجان خالى را در دستش گرفت و خیره به آن نگاه کرد.
بعد پرسید: «ببخشید خانم! شما پولدارین»
نگاهى به روکش نخ نماى مبلهایمان انداختم و گفتم: «من اوه … نه!»
دختر کوچولو فنجان را با احتیاط روى نعلبکى آن گذاشت و گفت: «آخه رنگ فنجون و نعلبکى اش به هم مى خوره.»
آنها درحالى که بستههاى کاغذى را جلوى صورتشان گرفته بودند تا باران به صورتشان شلاق نزند، رفتند.
فنجانهاى سفالى آبى رنگ را برداشتم و براى اولین بار در عمرم به رنگ آنها دقت کردم. بعد سیب زمینىها را داخل آبگوشت ریختم و هم زدم. سیب زمینى، آبگوشت، سقفى بالاى سرم، همسرم، یک شغل خوب و دائمى، همه ی اینها به هم مى آمدند. صندلىها را از جلوى بخارى برداشتم و سرجایشان گذاشتم و اتاق نشیمن کوچک خانه ی مان را مرتب کردم.
لکههاى کوچک دمپایى را از کنار بخارى، پاک نکردم.
مى خواهم همیشه آنها را همان جا نگه دارم که هیچ وقت یادم نرود چه آدم ثروتمندى هستم.
ماریون دولن
+ سلام مادرم میگفت: در یکی از شب های سرد زمستانی 59 همه خانواده در زیرزمین خانه (شَوادون) نشسته بودیم و سعی میکردیم موج رادیو عراق را پیدا کنیم تا از زبان دشمن اوضاع جبهه را بشنویم یا که ببینیم می گوید الف دزفول چند خانواده ازفامیل هم درزیرزمین ماپناه گرفته بودند. نامزدبرادرشوهرشهیدم هم آنشب پیش مابود... . . *بقیه در لینک..کلیک رنجه بفرمایید*
+ از ازل فاطمه مادرم بوده<br>پسرش مونس و دلبرم بوده<br>روز محشر اگرم پسر نگه<br>میگه این غلام اکبرم بوده<br>زیر آتیش گناه و معصیت<br>بزم ماتم تو سنگرم بوده<br>اولین خیمهای که برات زدم<br>با چادر نماز مادرم بوده<br>با همه شکستگی خوشم بگی<br>این شکسته کبوترم بوده<br>بعد مرگم میدونم همه میگن<br>یا حسین جمله آخرم بوده
+ سلام دوستان....اومدم بگم که من همون اف1 هستم به آدرس: http://kolbehf1.parsiblog.com
+ مقام معظم رهبری : « بسیجی ، آن جایی که جای علم است ، جای تحقیق است ، جای صبر کردن بر مشکلات نوآوری علمی است از جان و ذهن خودش مایه می گذارد »
+ سلام.....5شنبه است.....یادی از اهل قبور کنیم!.....حتی با یک صلوات........
+ قطعه گم شده ای از پر پرواز کم است/ یازده بار شمردیم و یکی باز کم است/ این همه آب که جاریست نه اقیانوس است/ عرق شرم زمین است که سرباز کم است....
+ الحق که به ما درس وفا داد حسین (ع) **** هر چیز که داشت بیریا داد حسین (ع) **** یعنی که تأملی کنید ای یاران ! ****آن هستی خود زکف چرا داد حسین (ع)؟
+ سیاهی ها زیاد می شوند کم کم... سپیدی ها هم... دل من سیاه سیاه است... اما نه از جنس سیاهی های پرچم های "یا حسین " تو...
+ .....
+ اطاعت از فاطمه علیه السلام بر تمامی آفریدگان خدا از جن و آدمیان و پرندگان و وحوش و پیامبران و فرشتگان واجب است(امام باقر(ع))